هوش منطقی(IQ):
همان هوش عقلی یا هوش ریاضی است که در مدارس، ما را با آن میسنجیدند. انسانهایی را میتوانیم مثال بزنیم که در دانشگاه معدل بالایی داشتند، اما در زندگی خانوادگی یا کاری شکست خوردهاند. پس هوش عقلی لازم است، اما کافی نیست.
هوش هیجانی(EQ):
به معنای توانایی مدیریت کردن هیجانات خود و دیگران است. بهعنوان مثال در ادارهای هستید، کارمند با ارباب رجوع مشغول دعواست. بعد از دعوا نوبت شما میرسد آن کارمند با لحنی عصبانی به شما میگوید کارتان چیست؟ این کارمند هوش هیجانی پایینی دارد. هوش هیجانی با تمرین و تکرار بهبود مییابد.
هوش سیاسی(PQ):
هوش سیاسی یا "هوش تدبیری" یعنی بدانیم در مقابل هر فرد بهترین نوع رفتار چه باید باشد. تشخیص تفاوت میان افراد و به کارگیری بهترین شیوه عملکرد برای نزدیک شدن به آنها هوش تدبیری نام دارد. یعنی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. خود را با سواد مخاطب هدف هماهنگ کنیم و از به کار بردن سؤالات و عبارات نابهجا خودداری کنیم. هوش تدبیری توان درک طرف مقابل را در ما افزایش میدهد. به ما یاد میدهد که با مردم بحث نکنیم، یاد میدهد که در بازار رفتهایم تا معامله کنیم نه مقابله و اینکه درک فرهنگها و خردهفرهنگها را داشته باشیم.
هوش جسمانی(PQ):
به ما میگوید که برای موفقیت در کار و نزد مردم میبایست روح شاداب و مغزی پویا داشته باشیم و این مهم مهیا نمیشود مگر اینکه جسم سالم داشته باشیم. هوش جسمی به ما میگوید که عقل سالم در بدن سالم قرار دارد، پس مراقب سلامتی خود باشیم.
هوش معنوی(SQ):
هوش معنوی به انسان بودن ما، صداقت داشتن ما و سالم بودن اخلاق ما میپردازد. هوش معنوی یعنی خودمان را نانوایی فرض کنیم که قرار نیست نان سوخته دست مردم بدهد.
هوش مدیریتی(MQ):
به ما یادآور میشود برای موفقیت در زندگی شخصی و کسب و کار باید بتوانیم بر خودمان مدیریت قوی داشته باشیم و به عبارتی روی خودمان که ارزشمندترین داراییمان است سرمایهگذاری کنیم، و برای این مهم، ۵ هوش را با نگاه جامعیتنگری بهکار گیریم.
MQ=IQ+EQ+PQ+PQ+SQ